آزارگری-آزارخواهی (sadomasochism ؛ گویش: سادومازوخیسم) عبارت است از: آزار دادن، تحقیر دیگران و بیاحترامی به آنها، یا آزار دیدن و یا مورد بیاحترامی و تحقیر دیگران قرار گرفتن که سبب ارضای روانی میشود. این نابِهنجاری، به تعاملاتی گفته میشود که در آن، یک شخص، با آزار دادن فرد دیگری که از درد کشیدن لذت میبرد، ارضا میشود.
بسیاری از موارد دگرآزاری و آزارطلبی چهار ویژگی عمده دارند:
+ منش بیش از حد مردانه و قلدری کردن.
+ آزار دادن یا آزار دیدن.
+ محدودسازی فیزیکی یک نفر توسط دیگری.
+ تحقیر شدن یا تحقیر کردن.
آزارگری و آزارطلبی جنسی هر دو ماهیتی مزمن دارند. در حالت شدید این فعالیت، قربانی ممکن است متحمل جراحات جدی شده یا جان خود را از دست بدهد. برخی متخصصان روانشناسی و روانپزشکی بر این باورند که ریشههای آزارگری و آزارطلبی را باید در دوران کودکی جستجو کرد و برخی دیگر به نقش احتمالی عوامل زیستی اشاره کردهاند. فرد آزارطلب از طریق آزار دیدن، ترجیحاً تحقیر شدن و کتک خوردن به ارضای روحی میرسد. افراد آزارطلب خیالپردازیهایی دارند که اغلب در دوران کودکی آغاز میشوند. در این خیالپردازیها آنها به بند کشیده میشوند، شکنجه میشوند، مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند، یا به طریق دیگری با آنها بدرفتاری میشود. فراوانی این خیالپردازیها و اعمال در زنان خیلی بیشتر از مردان است.
مازوخیسم (خودآزاری یا آزارخواهی) نام خود را از فعالیتهای لئوپولد فون زاخر-مازوخ (۱۸۳۶–۱۸۹۵) رماننویس اتریشی سده نوزدهم میلادی گرفتهاست که شخصیتهای داستانهایش از اینکه مردان با آنان بدرفتاری کنند و بر آنها تسلط یابند لذت جنسی میبردند. مازوخ در معروفترین کتاب خود «ونوس خزپوش» داستان زن دانشجوی جوانی به نام واندا را روایت میکند که سر و وضعی مناسب و زندگی مرفهی دارد و در زمان دانشجویی در همسایگی خود با مرد جوانی به نام سورین آشنا میشود، اشرافزادهای بسیار جذاب و تنومند که زن جوان را اسیر خود میکند. زن که در خود تمایل به بردگی و شکنجه شدن را پیش از این آشنایی کشف کرده بود فهمید که در هیئت این مرد میتواند آرزوهایش را محقق سازد. به این ترتیب رابطه ارباب و برده بین سورین و واندا شکل میگیرد که کل روایت بر آن استوار است.
واژه سادیسم (دیگرآزاری) نیز از نام مارکی دو ساد (۱۷۴۰–۱۸۱۴) نویسنده فرانسوی آثار اروتیک آغشته به فلسفه و خشونت برگرفته شدهاست.